معنی فارسی fireworky
B1شبیه به آتشبازی، توصیف چیزهایی که بسیار درخشان و رنگارنگ هستند.
Descriptive term for things that are bright and colorful like fireworks.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تزئینات بسیار شبیه به آتشبازی و رنگارنگ بودند.
مثال:
The decorations were quite fireworky and colorful.
معنی(example):
او برای جشنها یک لباس بسیار شبیه به آتشبازی پوشید.
مثال:
She wore a fireworky dress for the celebrations.
معنی فارسی کلمه fireworky
:
شبیه به آتشبازی، توصیف چیزهایی که بسیار درخشان و رنگارنگ هستند.