معنی فارسی fireworm
B1کرم آتش، نوعی کرم با رنگهای درخشان که در برخی مناطق یافت میشود.
A type of worm known for its vibrant colors, often found in certain areas.
- NOUN
example
معنی(example):
Worm آتش به خاطر رنگ روشنش شناخته شده است.
مثال:
The fireworm is known for its bright coloration.
معنی(example):
او تابستان گذشته یک کرم آتش در باغ پیدا کرد.
مثال:
He spotted a fireworm in the garden last summer.
معنی فارسی کلمه fireworm
:
کرم آتش، نوعی کرم با رنگهای درخشان که در برخی مناطق یافت میشود.