معنی فارسی first-born
A2فرزند اول در یک خانواده که معمولاً به عنوان بزرگترین فرزند شناخته می‌شود.
The first child born to a set of parents, typically referred to as the eldest child.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Born as the first one in a family, flock or the like.
معنی(adjective):
Most excellent; most distinguished or exalted.
example
معنی(example):
او اولین فرزند در خانواده‌اش است.
مثال:
He is the first-born child in his family.
معنی(example):
فرزندان اول معمولاً مسئولیت‌های بیشتری را بر عهده می‌گیرند.
مثال:
First-born children often take on more responsibilities.
معنی فارسی کلمه first-born
:
فرزند اول در یک خانواده که معمولاً به عنوان بزرگترین فرزند شناخته می‌شود.
