معنی فارسی fisc
B1 /fɪsk/فاصله بین درآمد و هزینههای دولت بهویژه در زمینه مالیاتی و بودجهریزی.
The financial condition or situation regarding government revenue and expenditure.
- noun
noun
معنی(noun):
The public treasury of Rome.
معنی(noun):
Any state treasury or exchequer.
example
معنی(example):
دولت مجبور شد مالیات را برای دستیابی به اهداف بودجه خود تنظیم کند.
مثال:
The government had to adjust the fisc to meet its budgetary goals.
معنی(example):
او مسائل مالی را که مربوط به هزینههای عمومی بود، بررسی کرد.
مثال:
He studied the fisc issues related to public spending.
معنی فارسی کلمه fisc
:
فاصله بین درآمد و هزینههای دولت بهویژه در زمینه مالیاتی و بودجهریزی.