معنی فارسی fishfall
B1بارش ماهی، پدیدهای طبیعی که در آن تعداد زیادی ماهی به زمین میافتند.
A natural phenomenon where a large number of fish fall from the sky.
- NOUN
example
معنی(example):
پس از طوفان، در خلیج بارش ماهی رخ داد.
مثال:
After the storm, there was a fishfall in the bay.
معنی(example):
بارش ماهی، ماهیگیران منطقه را شوکه کرد.
مثال:
The fishfall surprised the fishermen in the area.
معنی فارسی کلمه fishfall
:
بارش ماهی، پدیدهای طبیعی که در آن تعداد زیادی ماهی به زمین میافتند.