معنی فارسی fissled

B1

به حالتی اشاره دارد که ماده‌ای از طریق شکافت تغییر کرده است.

Describes a material that has undergone fission.

verb
معنی(verb):

To rustle; to make a slight rustling (or whistling sound).

example
معنی(example):

ماده شکافته شده در آزمایشگاه تجزیه و تحلیل شد.

مثال:

The fissled material was analyzed in the lab.

معنی(example):

پژوهشگران ویژگی‌های ماده شکافته شده را مورد بررسی قرار دادند.

مثال:

Researchers observed the properties of the fissled substance.

معنی فارسی کلمه fissled

: معنی fissled به فارسی

به حالتی اشاره دارد که ماده‌ای از طریق شکافت تغییر کرده است.