معنی فارسی fissles

B1

واحدهایی که در شکافت هسته‌ای تولید می‌شوند.

Units resulting from the fission process.

example
معنی(example):

شکافت‌ها در رآکتور باید به دقت کنترل شوند.

مثال:

The fissles in the reactor must be controlled carefully.

معنی(example):

مطالعه شکافت‌ها می‌تواند به بهبود ایمنی هسته‌ای کمک کند.

مثال:

Studying fissles can help improve nuclear safety.

معنی فارسی کلمه fissles

: معنی fissles به فارسی

واحدهایی که در شکافت هسته‌ای تولید می‌شوند.