معنی فارسی fissureless
B1بدون شکاف، ویژگیای که نشاندهنده عدم وجود شکاف است.
Having no fissures.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح ماده جدید بدون شکاف است.
مثال:
The surface of the new material is fissureless.
معنی(example):
طراحیهای بدون شکاف اغلب در ساختوساز ترجیح داده میشوند.
مثال:
Fissureless designs are often preferred in construction.
معنی فارسی کلمه fissureless
:
بدون شکاف، ویژگیای که نشاندهنده عدم وجود شکاف است.