معنی فارسی fissural

B2

فیشورال، مربوط به شکاف‌ها یا شیارها.

Relating to fissures or clefts.

example
معنی(example):

پزشک یک شکاف در استخوان را مشاهده کرد.

مثال:

The doctor noticed a fissural opening in the bone.

معنی(example):

ویژگی‌های شکاف‌دار می‌توانند در زمین‌شناسی مهم باشند.

مثال:

Fissural features can be important in geology.

معنی فارسی کلمه fissural

: معنی fissural به فارسی

فیشورال، مربوط به شکاف‌ها یا شیارها.