معنی فارسی fissury

B2

شکاف‌دار، که به وضوح شکاف‌ها یا شیارها را نشان می‌دهد.

Having or characterized by fissures.

example
معنی(example):

بافت شکاف‌دار سنگ شخصیت خاصی می‌دهد.

مثال:

The fissury texture of the stone adds character.

معنی(example):

یک چشم‌انداز شکاف‌دار می‌تواند نشانه‌ای از فعالیت‌های زمین‌شناسی باشد.

مثال:

A fissury landscape can signify geological activity.

معنی فارسی کلمه fissury

: معنی fissury به فارسی

شکاف‌دار، که به وضوح شکاف‌ها یا شیارها را نشان می‌دهد.