معنی فارسی fistulate

B1

فیستوله به حالتی از گیاهان اطلاق می‌شود که ساقه یا ساختار آن توخالی است.

Fistulate describes a condition in plants where the stems or structures are hollow.

example
معنی(example):

این گیاه ساقه‌های فیستوله‌ای نشان داد که درون آنها تو خالی بود.

مثال:

The plant showed fistulate stems that were hollow inside.

معنی(example):

زیست‌شناسان معمولاً به مطالعه انواع فیستوله گیاهان می‌پردازند.

مثال:

Biologists often study fistulate types of vegetation.

معنی فارسی کلمه fistulate

: معنی fistulate به فارسی

فیستوله به حالتی از گیاهان اطلاق می‌شود که ساقه یا ساختار آن توخالی است.