معنی فارسی fistulated
B1فیسولاته به حالتی اطلاق میشود که در آن یک دهانه غیرطبیعی در بافت بدن ایجاد شده است.
Having a fistula, which is an abnormal connection between two body parts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک توضیح داد که روده فیسولاته میتواند در برخی از شرایط پزشکی کمک کند.
مثال:
The doctor explained that a fistulated intestine can help with certain medical conditions.
معنی(example):
حیوانات فیسولاته اغلب در تحقیقات برای مطالعه فرایندهای گوارشی استفاده میشوند.
مثال:
Fistulated animals are often used in research to study digestive processes.
معنی فارسی کلمه fistulated
:
فیسولاته به حالتی اطلاق میشود که در آن یک دهانه غیرطبیعی در بافت بدن ایجاد شده است.