معنی فارسی fistwise
B1به صورت درست و منطقی رفتار کردن، با توجه به حقیقتها و حقایق پیش بروید.
Acting or responding in a logical and reasonable manner.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که به صورت درست عمل کند و مسیر صحیح را انتخاب کند.
مثال:
He decided to act fistwise and choose the right path.
معنی(example):
تصمیمهای درست اغلب به نتایج بهتری منجر میشوند.
مثال:
Fistwise decisions often lead to better outcomes.
معنی فارسی کلمه fistwise
:
به صورت درست و منطقی رفتار کردن، با توجه به حقیقتها و حقایق پیش بروید.