معنی فارسی fittywise
B1از لحاظ مختلف، به صورتهای گوناگون.
In various respects or aspects.
- ADVERB
example
معنی(example):
او سعی کرد هر روز مهارتهایش را از لحاظ مختلف بهبود بخشد.
مثال:
She tried to improve fittywise her skills every day.
معنی(example):
از جنبههای مختلف، پروژه به تنوع بیشتری در ایدهها نیاز دارد.
مثال:
Fittywise, the project needs more diversity in ideas.
معنی فارسی کلمه fittywise
:
از لحاظ مختلف، به صورتهای گوناگون.