معنی فارسی fivepenny
B1پنج پنی، مربوط به چیزی که ارزش آن پنج پنی است.
Relating to something that costs five pennies.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مقدار آبنبات به ارزش پنج پنی معامله خوبی بود.
مثال:
The fivepenny worth of candy was a great deal.
معنی(example):
آنها در نمایشگاه اسباببازیهای پنج پنی فروختند.
مثال:
They sold fivepenny toys at the fair.
معنی فارسی کلمه fivepenny
:
پنج پنی، مربوط به چیزی که ارزش آن پنج پنی است.