معنی فارسی fixage

B1

فرآیند تعمیر و نگهداری، به خصوص در مورد ماشین‌آلات و ابزار.

The act or process of repairing or maintaining machinery.

example
معنی(example):

تعمیر و نگهداری ماشین‌آلات هفته گذشته به پایان رسید.

مثال:

The fixage of the machinery was completed last week.

معنی(example):

نگهداری مناسب می‌تواند عمر مفید تجهیزات را افزایش دهد.

مثال:

Proper fixage can extend the lifespan of equipment.

معنی فارسی کلمه fixage

: معنی fixage به فارسی

فرآیند تعمیر و نگهداری، به خصوص در مورد ماشین‌آلات و ابزار.