معنی فارسی flagellum
B2 /fləˈdʒɛləm/فلاژل، دمی بلند و نازک است که به برخی از میکروارگانیزم‌ها کمک می‌کند تا حرکت کنند.
A long, whip-like structure used by cells for movement.
- noun
noun
معنی(noun):
In protists, a long, whiplike membrane-enclosed organelle used for locomotion or feeding.
معنی(noun):
In bacteria, a long, whiplike proteinaceous appendage, used for locomotion.
معنی(noun):
A whip
example
معنی(example):
فلاژل به باکتری کمک می‌کند تا در محیط مایع شنا کند.
مثال:
The flagellum helps the bacterium swim through the liquid environment.
معنی(example):
فلاژل بخشی مهم از ساختار سلولی برای بسیاری از میکروارگانیزم‌ها است.
مثال:
A flagellum is an important part of the cell structure for many microorganisms.
معنی فارسی کلمه flagellum
:
فلاژل، دمی بلند و نازک است که به برخی از میکروارگانیزم‌ها کمک می‌کند تا حرکت کنند.
