معنی فارسی flagrant
C2 /ˈfleɪ.ɡɹənt/پرچمدار، به معنای اقدامی است که به وضوح ناپسند یا غیرقانونی باشد و معمولاً به شدت توهینآمیز تلقی میشود.
Conspicuously and outrageously bad or reprehensible.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Obvious and offensive; blatant; scandalous.
معنی(adjective):
On fire; flaming.
example
معنی(example):
بیاعتنایی برجسته او به قوانین منجر به عواقب جدی شد.
مثال:
His flagrant disregard for the rules led to serious consequences.
معنی(example):
این ورزشکار به خاطر خطای برجستهاش در حین بازی جریمه شد.
مثال:
The athlete received a penalty for his flagrant foul during the game.
معنی فارسی کلمه flagrant
:
پرچمدار، به معنای اقدامی است که به وضوح ناپسند یا غیرقانونی باشد و معمولاً به شدت توهینآمیز تلقی میشود.