معنی فارسی flagrantly
C1به وضوح و با شدت ناپسندانه، به معنای انجام کاری به گونهای است که بسیار توهینآمیز و ناپسند باشد.
In a conspicuously bad or immoral way.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a flagrant manner.
example
معنی(example):
او در رفتار ناپسند خود به وضوح نشان داد که هیچ شرمندگی ندارد.
مثال:
He was flagrant in his misconduct, showing no remorse.
معنی(example):
قوانین تحت مدیریت جدید به وضوح نادیده گرفته شدند.
مثال:
The rules were flouted flagrant under the new management.
معنی فارسی کلمه flagrantly
:
به وضوح و با شدت ناپسندانه، به معنای انجام کاری به گونهای است که بسیار توهینآمیز و ناپسند باشد.