معنی فارسی flakelet
B1فلکه کوچک، تکه نازکی که معمولاً از یک شیء بزرگتر جدا میشود.
A small, thin piece or fragment that has broken off from a larger object.
- NOUN
example
معنی(example):
یک فلکه کوچک تکه نازک است که از یک شیء بزرگتر جدا میشود.
مثال:
A flakelet is a small, thin piece that breaks off from a larger object.
معنی(example):
برف به صورت فلکههای کوچک افتاد و لایه زیبایی بر روی زمین ایجاد کرد.
مثال:
The snow fell in flakelets, forming a beautiful layer on the ground.
معنی فارسی کلمه flakelet
:
فلکه کوچک، تکه نازکی که معمولاً از یک شیء بزرگتر جدا میشود.