معنی فارسی flambee

B2

فلانبه کردن، پختن با آتش زدن الکل، معمولاً به عنوان روشی برای طعم‌دهی به غذا.

To cook food by adding alcohol and igniting it to enhance flavor.

example
معنی(example):

دسر با بیت روحی از رم فلانبه شد.

مثال:

The dessert was flambéed with a splash of rum.

معنی(example):

فلانبه به معنای پختن با اضافه کردن مقداری الکل است که آتش می‌گیرد.

مثال:

To flambé means to cook with a splash of alcohol which is ignited.

معنی فارسی کلمه flambee

: معنی flambee به فارسی

فلانبه کردن، پختن با آتش زدن الکل، معمولاً به عنوان روشی برای طعم‌دهی به غذا.