معنی فارسی flang
B2فلنگ، یک قطعه فلزی که به لوله یا وسیلهای دیگر نصب میشود تا اتصالات را محکم کند.
A metal piece used to secure connections in plumbing or machinery.
- NOUN
example
معنی(example):
فلنگ روی لوله برای ایمن کردن اتصالات ضروری بود.
مثال:
The flang on the pipe was essential for securing the connections.
معنی(example):
باید فلنگ را برای هر نوع آسیب بررسی کنیم.
مثال:
We need to check the flang for any signs of damage.
معنی فارسی کلمه flang
:
فلنگ، یک قطعه فلزی که به لوله یا وسیلهای دیگر نصب میشود تا اتصالات را محکم کند.