معنی فارسی flash-point

B2

نقطه‌ای که در آن ماده می‌تواند به آسانی آتش بگیرد.

The temperature at which a substance can ignite in air.

example
معنی(example):

نقطه اشتعال ماده بسیار پایین است، و این آن را خطرناک می‌کند.

مثال:

The flash-point of the substance is very low, making it dangerous.

معنی(example):

دانستن نقطه اشتعال برای ایمنی در حمل و نقل مواد شیمیایی ضروری است.

مثال:

Knowing the flash-point is essential for safety in handling chemicals.

معنی فارسی کلمه flash-point

: معنی flash-point به فارسی

نقطه‌ای که در آن ماده می‌تواند به آسانی آتش بگیرد.