معنی فارسی flat-lined

B1

به حالتی گفته می‌شود که ضربان قلب دیگر وجود ندارد.

Past participle of flatline, indicating that there was no heart activity.

example
معنی(example):

نوزاد پس از تولد بی‌نفس شده بود.

مثال:

The newborn baby was flat-lined after birth.

معنی(example):

ECG او نشان داد که در یک زمان بی‌نفس شده بود.

مثال:

His ECG showed that he was flat-lined at one point.

معنی فارسی کلمه flat-lined

: معنی flat-lined به فارسی

به حالتی گفته می‌شود که ضربان قلب دیگر وجود ندارد.