معنی فارسی flatbottom

A2

ته صاف، به نوعی طراحی که در آن قسمت زیرین شیء کاملاً مسطح است.

Having a bottom that is completely flat, allowing for stability.

example
معنی(example):

یک تابه با ته صاف برای پختن یکنواخت مناسب است.

مثال:

A flatbottom pan is suitable for cooking evenly.

معنی(example):

طراحی ته صاف کمک می‌کند تا قایق در آب پایدار بماند.

مثال:

The flatbottom design helps the boat to stay stable in the water.

معنی فارسی کلمه flatbottom

: معنی flatbottom به فارسی

ته صاف، به نوعی طراحی که در آن قسمت زیرین شیء کاملاً مسطح است.