معنی فارسی flatulently
B1به سبکی که به همراه تولید گاز از بدن باشد، معمولاً در زمینه گفتار یا رفتار.
In a manner that is characterized by or suggests flatus; often used humorously.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز نفاخی صحبت کرد که مکالمه را awkward کرد.
مثال:
He spoke flatulently, which made the conversation awkward.
معنی(example):
آنها پس از گفتن جوک به طرز نفاخی خندیدند.
مثال:
They laughed flatulently after the joke was told.
معنی فارسی کلمه flatulently
:
به سبکی که به همراه تولید گاز از بدن باشد، معمولاً در زمینه گفتار یا رفتار.