معنی فارسی flaunched
B1فیلانچ شده، به معنای چیزی که به نمایش گذاشته شده یا نشان داده شده است.
Displayed or shown off; past tense of flaunt.
- VERB
example
معنی(example):
تیم پروژه خود را با اشتیاق زیادی فیلانچ کرد.
مثال:
The team flaunched their project with great enthusiasm.
معنی(example):
او کمپین بازاریابی جدید را با موفقیت به نمایش گذاشت.
مثال:
She flaunched the new marketing campaign successfully.
معنی فارسی کلمه flaunched
:
فیلانچ شده، به معنای چیزی که به نمایش گذاشته شده یا نشان داده شده است.