معنی فارسی fleshpot

B1

محل یا منطقه‌ای که به فساد یا بی‌اخلاقی شهرت دارد.

A place associated with vice or immoral behavior.

noun
معنی(noun):

A place offering entertainment of a sensual or luxurious nature.

example
معنی(example):

این شهر به خاطر زندگی شبانه‌اش به عنوان یک کانون فساد شناخته می‌شد.

مثال:

The city was known as a fleshpot for its nightlife.

معنی(example):

او باشگاه را به عنوان یک Fleshpot برای ثروتمندان توصیف کرد.

مثال:

He described the club as a fleshpot for the rich.

معنی فارسی کلمه fleshpot

: معنی fleshpot به فارسی

محل یا منطقه‌ای که به فساد یا بی‌اخلاقی شهرت دارد.