معنی فارسی fletch

B1 /flɛtʃ/

فلتچ کردن به معنای نصب پرهای تیر در انتهای تیر برای افزایش دقت پرواز آن است.

To equip an arrow with feathers or vanes.

noun
معنی(noun):

The vane toward the back of an arrow, used to stabilise the arrow during flight.

معنی(noun):

(fisheries) A large boneless fillet of halibut, swordfish or tuna.

verb
معنی(verb):

To feather, as an arrow.

example
معنی(example):

یک فرد ماهر می‌تواند به سرعت یک تیر را فلتچ کند.

مثال:

A skilled person can fletch an arrow quickly.

معنی(example):

او یاد گرفت که تیرهای خود را برای تیراندازی فلتچ کند.

مثال:

He learned to fletch his own arrows for archery.

معنی فارسی کلمه fletch

: معنی fletch به فارسی

فلتچ کردن به معنای نصب پرهای تیر در انتهای تیر برای افزایش دقت پرواز آن است.