معنی فارسی fligged
B1فلیگ، به معنای پرتاب یا انداختن چیزی به سمت جلو.
An informal term meaning to throw or fling something.
- VERB
example
معنی(example):
او هواپیمای کاغذی را به هوا پرتاب کرد.
مثال:
He fligged the paper airplane into the air.
معنی(example):
او توپ را در سراسر حیاط پرتاب کرد.
مثال:
She fligged the ball across the yard.
معنی فارسی کلمه fligged
:
فلیگ، به معنای پرتاب یا انداختن چیزی به سمت جلو.