معنی فارسی flirtling
B1خوشرفتار، فردی که به طور بازیگوشانه و بیserious به دیگران ابراز علاقه میکند.
A person who engages in flirtation.
- NOUN
example
معنی(example):
او در قلبش فقط یک خوشرفتار است.
مثال:
He is just a flirtling at heart.
معنی(example):
او از خوشرفتار کردن با افراد مختلف در مهمانیها لذت میبرد.
مثال:
She enjoys flirtling with different people at parties.
معنی فارسی کلمه flirtling
:
خوشرفتار، فردی که به طور بازیگوشانه و بیserious به دیگران ابراز علاقه میکند.