معنی فارسی flitfold
B1تا کردن یا جمع کردن چیزی به طور خلاقانه و زیبا.
To fold or manipulate paper in a decorative or clever manner.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت کاغذ را به شکل یک قناری تا کند.
مثال:
He decided to flitfold the paper into a crane.
معنی(example):
او به ما نشان داد چگونه یک اوریگامی ساده تا کنیم.
مثال:
She showed us how to flitfold a simple origami.
معنی فارسی کلمه flitfold
:
تا کردن یا جمع کردن چیزی به طور خلاقانه و زیبا.