معنی فارسی flix

B1

اصطلاح غیررسمی برای فیلم، به ویژه در دنیای دیجیتال.

An informal term for a movie, especially in the digital realm.

example
معنی(example):

شب گذشته یک فیلم دیدم.

مثال:

I watched a flix last night.

معنی(example):

آنها یک فیلم جدید در پلتفرم‌های استریم منتشر کردند.

مثال:

They released a new flix on streaming platforms.

معنی فارسی کلمه flix

: معنی flix به فارسی

اصطلاح غیررسمی برای فیلم، به ویژه در دنیای دیجیتال.