معنی فارسی flywort

B1

نوعی گیاه که به عنوان مهم‌ترین منبع غذایی برای برخی از جانوران شناخته می‌شود.

A type of plant recognized as a vital food source for certain animals.

example
معنی(example):

ما یک لکه فلای‌ورت نزدیک حاشیه رودخانه پیدا کردیم.

مثال:

We found a patch of flywort near the riverbank.

معنی(example):

فلای‌ورت برای حیات وحش محلی اهمیت دارد.

مثال:

The flywort is important for local wildlife.

معنی فارسی کلمه flywort

: معنی flywort به فارسی

نوعی گیاه که به عنوان مهم‌ترین منبع غذایی برای برخی از جانوران شناخته می‌شود.