معنی فارسی floative
B1شناور، اشاره به چیزی دارد که قابلیت بالا رفتن یا شناور شدن در هوا را دارد.
Having the ability to float or remain suspended in air or water.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت شناور بالن باعث شد که در هوا بالا برود.
مثال:
The floative nature of the balloon allowed it to rise in the air.
معنی(example):
در هنر، یک عنصر شناور میتواند احساس سبکی را ایجاد کند.
مثال:
In art, a floative element can give a sense of lightness.
معنی فارسی کلمه floative
:
شناور، اشاره به چیزی دارد که قابلیت بالا رفتن یا شناور شدن در هوا را دارد.