معنی فارسی floe
B1 /fləʊ/تکههای بزرگ یخ که روی سطح آب شناور هستند و معمولاً در مناطق قطبی یافت میشوند.
A large, flat mass of floating ice, typically found in polar regions.
- noun
noun
معنی(noun):
A low, flat mass of floating ice.
example
معنی(example):
تکه یخ به آرامی در آبهای قطبی شناور بود.
مثال:
The floe drifted slowly in the Arctic waters.
معنی(example):
در طول زمستان، تکه یخ بزرگتر میشود زیرا دما کاهش مییابد.
مثال:
During winter, the ice floe becomes larger as temperatures drop.
معنی فارسی کلمه floe
:
تکههای بزرگ یخ که روی سطح آب شناور هستند و معمولاً در مناطق قطبی یافت میشوند.