معنی فارسی floorhead

B1

قسمتی از یک ابزار مانند جاروبرقی که مخصوصاً برای تمیز کردن رویه‌های مختلف کف طراحی شده است.

The part of a cleaning device, typically a vacuum, that is used to clean floors.

example
معنی(example):

سر کف‌زنی جاروبرقی به گونه‌ای طراحی شده است که به طور مؤثر فرش‌ها را تمیز کند.

مثال:

The floorhead of the vacuum is designed to clean carpets effectively.

معنی(example):

او سر کف‌زنی را تنظیم کرد تا از حالت فرش به حالت چوبی تغییر دهد.

مثال:

He adjusted the floorhead to switch from carpet to hardwood mode.

معنی فارسی کلمه floorhead

:

قسمتی از یک ابزار مانند جاروبرقی که مخصوصاً برای تمیز کردن رویه‌های مختلف کف طراحی شده است.