معنی فارسی florissant
B1فلوریسانت به توصیف مناظری زیبا و شکوفهدار اطلاق میشود.
Blooming or flourishing; used to describe beautiful settings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مناظر فلوریسانت در نور صبح حیرتانگیز بود.
مثال:
The florissant scenery was breathtaking in the morning light.
معنی(example):
همه از شکوفههای فلوریسانت در پارک لذت بردند.
مثال:
Everyone loved the florissant blooms in the park.
معنی فارسی کلمه florissant
:فلوریسانت به توصیف مناظری زیبا و شکوفهدار اطلاق میشود.