معنی فارسی flourisher
B1کسی که موجب رشد و شکوفایی گیاهان یا محیطهای طبیعی میشود.
A person who helps something to flourish or grow successfully.
- NOUN
example
معنی(example):
کسی که باغ را شکوفا میکند به مهارتهای خود افتخار میکند.
مثال:
The flourisher of the garden takes pride in their skills.
معنی(example):
او به عنوان یک فرد شکوفا در جامعهاش شناخته شد.
مثال:
She became known as a flourisher in her community.
معنی فارسی کلمه flourisher
:
کسی که موجب رشد و شکوفایی گیاهان یا محیطهای طبیعی میشود.