معنی فارسی fluffily

B1

به شکل نرم و پفکی، به لحاظ ظاهری یا کلامی.

In a soft, light manner or fashion.

example
معنی(example):

گربه بچه به نرمی در اتاق راه می‌رفت.

مثال:

The kitten walked fluffily across the room.

معنی(example):

او موضوع را به نرمی مطرح کرد و از مسائل اصلی دوری کرد.

مثال:

She addressed the topic fluffily, avoiding the main issues.

معنی فارسی کلمه fluffily

: معنی fluffily به فارسی

به شکل نرم و پفکی، به لحاظ ظاهری یا کلامی.