معنی فارسی flugel

B1

نوعی ساز برنجی که شبیه به ترومپت است ولی صدای ملایم‌تری دارد.

A brass instrument similar to a trumpet, known for its mellow tone.

example
معنی(example):

فلگل شکل منحصر به فردی در مقایسه با دیگر سازهای برنجی دارد.

مثال:

The flugel has a unique shape compared to other brass instruments.

معنی(example):

او تصمیم گرفت در گروه جز فلگل بنوازد.

مثال:

He decided to play the flugel in the jazz band.

معنی فارسی کلمه flugel

:

نوعی ساز برنجی که شبیه به ترومپت است ولی صدای ملایم‌تری دارد.