معنی فارسی fluorinated
B1فلوئورینه شده به مواد یا ترکیبات اطلاق می‌شود که با فلوئور ترکیب شده‌اند و به منظور افزایش خواص آنها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
Subjected to a process where fluorine is introduced into a compound.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To introduce fluorine into a compound.
adjective
معنی(adjective):
Treated or reacted with fluorine or hydrofluoric acid.
معنی(adjective):
Formally derived from another compound by the replacement of one or more atoms of hydrogen with fluorine.
example
معنی(example):
آب فلوئورینه شد تا از پوسیدگی دندان جلوگیری کند.
مثال:
The water was fluorinated to help prevent tooth decay.
معنی(example):
ترکیبات فلوئورینه می‌توانند در بسیاری از کاربردها مفید باشند.
مثال:
Fluorinated compounds can be useful in many applications.
معنی فارسی کلمه fluorinated
:
فلوئورینه شده به مواد یا ترکیبات اطلاق می‌شود که با فلوئور ترکیب شده‌اند و به منظور افزایش خواص آنها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
