معنی فارسی fluxibly

B1

به‌صورت انعطاف‌پذیر، با قابلیت تغییر و سازگاری.

In a flexible manner; able to adapt easily to different conditions.

example
معنی(example):

او تنظیمات را به‌صورت انعطاف‌پذیر برای برآورده کردن نیازهای جدید تنظیم کرد.

مثال:

She adjusted the settings fluxibly to meet the new requirements.

معنی(example):

نرم‌افزار می‌تواند به‌صورت انعطاف‌پذیر به ورودی‌های کاربر پاسخ دهد.

مثال:

The software can fluxibly respond to user inputs.

معنی فارسی کلمه fluxibly

: معنی fluxibly به فارسی

به‌صورت انعطاف‌پذیر، با قابلیت تغییر و سازگاری.