معنی فارسی fluxile

B2

انعطاف‌پذیر، قابل تغییر و سازگار.

Capable of being easily altered or molded.

example
معنی(example):

طبیعت انعطاف‌پذیر پارچه به آن اجازه می‌دهد به‌راحتی کشیده شود.

مثال:

The fluxile nature of the fabric allows it to stretch comfortably.

معنی(example):

در هنر، سبک انعطاف‌پذیر می‌تواند حس حرکت را القا کند.

مثال:

In art, a fluxile style can convey a sense of movement.

معنی فارسی کلمه fluxile

:

انعطاف‌پذیر، قابل تغییر و سازگار.