معنی فارسی foamless
B1بدون کف، حالتی که در آن ماده هیچ حباب یا کف ندارد.
Lacking foam or bubbles.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او برای تنوع قهوه بدون کف را دوست داشت.
مثال:
He enjoyed foamless coffee for a change.
معنی(example):
دستور غذا به شیر بدون کف نیاز داشت.
مثال:
The recipe called for foamless milk.
معنی فارسی کلمه foamless
:
بدون کف، حالتی که در آن ماده هیچ حباب یا کف ندارد.