معنی فارسی fod
B1فود، به معنای غذا یا خوراک در زبان محاورهای بهکار میرود.
A colloquial term referring to food or sustenance.
- NOUN
example
معنی(example):
او فقط میخواست از کمی فود لذت ببرد.
مثال:
He just wanted to enjoy some fod.
معنی(example):
مرد سالخورده به روزهایی صحبت میکرد که غذای ساده میخوردند.
مثال:
The old man spoke of the days when they ate simple fod.
معنی فارسی کلمه fod
:
فود، به معنای غذا یا خوراک در زبان محاورهای بهکار میرود.