معنی فارسی foiblesse

B2

نقاط ضعف یا ضعف‌های جزئی که شخصی ممکن است داشته باشد.

Minor weaknesses or flaws in a person's character.

example
معنی(example):

نقطه ضعف او این بود که معمولاً تاریخ‌های مهم را فراموش می‌کرد.

مثال:

Her foiblesse was that she often forgot important dates.

معنی(example):

با وجود نقطه ضعف‌هایش، او هنوز هم یک رهبر بزرگ بود.

مثال:

Despite his foiblesse, he was still a great leader.

معنی فارسی کلمه foiblesse

: معنی foiblesse به فارسی

نقاط ضعف یا ضعف‌های جزئی که شخصی ممکن است داشته باشد.