معنی فارسی foldable

A2

قابلیت جمع شدن یا کاهش حجم، معمولاً در مورد اشیاء طراحی شده.

Capable of being folded; often used for furniture that is easy to store.

example
معنی(example):

این صندلی تاشو است، که نگهداری آن را آسان می‌کند.

مثال:

This chair is foldable, making it easy to store.

معنی(example):

من یک میز تاشو برای پیک‌نیک خریدم.

مثال:

I bought a foldable table for the picnic.

معنی فارسی کلمه foldable

:

قابلیت جمع شدن یا کاهش حجم، معمولاً در مورد اشیاء طراحی شده.