معنی فارسی foll
A2به معنای احمق یا آدم بیمغز که در موقعیتهای ناپسند خود را مسخره میکند.
A fool; a person who acts unwisely or stupidly.
- NOUN
example
معنی(example):
او در طول مهمانی خود را مسخره کرد.
مثال:
He made a foll of himself during the party.
معنی(example):
احمق نباش، فقط خودت باش.
مثال:
Don't be a foll, just be yourself.
معنی فارسی کلمه foll
:به معنای احمق یا آدم بیمغز که در موقعیتهای ناپسند خود را مسخره میکند.