معنی فارسی fonded

B1

بنیان‌گذاری شده، به معنای تأسیس کردن یک ایده یا طرح.

The act of establishing or founding something.

example
معنی(example):

او پس از شنیدن در مورد موفقیت‌های دیگران، ایده را بنیان‌گذاری کرد.

مثال:

She fonded the idea after hearing about the success of others.

معنی(example):

او یک برنامه درسی جدید برای مدرسه بنیان‌گذاری کرد.

مثال:

He fonded a new curriculum for the school.

معنی فارسی کلمه fonded

:

بنیان‌گذاری شده، به معنای تأسیس کردن یک ایده یا طرح.